شیر خودش را به خواب زد و پیش خودش گفتحالاکه من خوردم و سیر شدم بگذار او هم بیاید و بخورد!
روباه برای اینکه مطمئن بشود او خواب است یک روده برداشت و به دست و پایشیربست!
آن وقتشروعکرد به خوردن…
خوب که سیر شد رفت!
شیر خواست حرکت کند اما آفتاب گرم روده ها را خشک و محکم کرده بود و هرچه کردنتوانست حرکت کند!
گفت رفتمثوابکنم کباب شدم و همانطور خوابید تا موشی از سوراخ در آمد و شروع کرد به پاره کردن روده و بند !
بند روده را پاره کرد ورفتداخل سوراخش…
در این وقت شیر حرکت کرد که برود،یک شیر دیگر او را دید و گفت کجا میروی ؟
گفت می روم از این سرزمین دور شوم!
رفیق اوپرسید چرا؟
شیر گفت جائی که روباه بیاید دست مرا ببندد و موشی دست مرا باز کند دیگر این سرزمین ماندن ندارد!!!
سخن روز :پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی... مهاتما گاندی
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سلام دوست من اگر مرا لینک کنی وبعددرصفحه نخست وبلاگم درقسمت سیستم تبادل لینک مشخصات خودرابنویسی اتوماتیک لینک میشوی.
برچسبها: